فیک کوک و ا/ت [ عاشقی ]
پارت ۳
+ ااااه سرم گیجهههههه یکم دیگهههه بریزززز
' بیا بیبی یکم گونه ات سرخ شدههه بیا تو بغلم
+ باشه .... خخخخخ
' چقد داغی انگار خیلی خوردی هااا خخخ
+ اره دیگه داره گرمم میشه هاا بریم بیرون
' ا نه بابا تازه شروع کردیم
+ چی چی تازه شروع کردیم داره گرمم میشه هاا
' واسا بغلت کنم برآید استایل بغلم کرد و اوردم توی حیاط کوک با دیدن ما انگار یکم ناراحت شد ولی من خوشحال شدم چون حداقل اینطوری یکم بهم اهمیت میده
^ اهااای کیم ا/ت حواست هست چیکارمیکنی ؟
+ نووچ دلم میخواد یکم دیگه بخورمم سه هت بیا بریم
^ نه بیا ببرمت خونه بابا خیلی مستی
+ اوکیییی بریم سه هو بای بای بای بای
^ اوف بیا دیگه
چشم چرخوندم دیدم کوک نیست و ناراحت و گریه کنان داشتیم با تاکسی میرفتیم خونه همینقدر تا ساعت ۱ شد حتما رفته خونه که نیست
+ هققق من نیمی خوام برم خونه هققق هقق اخه چرا عشقم دوسم نداره هقق چرا هقق
^ اوف تو هم مارو کشتی با کوککککک
رسیدیم خونه درو باز کردم دیدم کوک روی مبل نشسته و داره پاشو تکون میده
+ سلام هقق
* سلام ( با سردی ) چیزی شده ؟
+ هقققق نه هقق
* بگو چیزی شده
+ هققق اره شدهه
* اون پسره اذیتت کرده هاااان ؟ ( میدونسته مسته )
+ هققق نههه هققق هققق
* خب چیشده ؟
+ عشقم دوسم نداره
* خب عشقت دیگه کیه ؟ ( با حالت عصبانی )
+ خودش نمیدونه ولییی هقق ولش کن رفتم داخل اتاقممم و نمیدونمچطوری خوابم برد .
[ فردا ]
بلند شدم و نگاه ساعت کردم و دیدم ساعت ۷ و ربعه ای وایییییی سریع لباس مو پوشیدم و از دیشب از بس که مست بودم کیفم رو روی مبل جاگذاشتم و سریع از پله ها اومدم پایین و دیدم کوک با قیاقه ای خسته و مثل همیشه لحنی سرد گفت :
* سلام فکر کنم دیشب از بس که مست بودی کیفت رو جا گذاشتی اینجا
کیف رو توی دستش گرفت و گفت :
* بیا اینم کیفت
+ ممنون باید برم دیرم شده
سوار تاکسی شدمو رسیدم دانشگاه که جنیا رو دیدم
^ سلام وای دختر تو چرا مست میکنی انقدر گریه میکنی ؟
+ سلام چی من ؟؟؟!!
^ نه پس من بردمت خونه وبعدش ...
+ ااااه سرم گیجهههههه یکم دیگهههه بریزززز
' بیا بیبی یکم گونه ات سرخ شدههه بیا تو بغلم
+ باشه .... خخخخخ
' چقد داغی انگار خیلی خوردی هااا خخخ
+ اره دیگه داره گرمم میشه هاا بریم بیرون
' ا نه بابا تازه شروع کردیم
+ چی چی تازه شروع کردیم داره گرمم میشه هاا
' واسا بغلت کنم برآید استایل بغلم کرد و اوردم توی حیاط کوک با دیدن ما انگار یکم ناراحت شد ولی من خوشحال شدم چون حداقل اینطوری یکم بهم اهمیت میده
^ اهااای کیم ا/ت حواست هست چیکارمیکنی ؟
+ نووچ دلم میخواد یکم دیگه بخورمم سه هت بیا بریم
^ نه بیا ببرمت خونه بابا خیلی مستی
+ اوکیییی بریم سه هو بای بای بای بای
^ اوف بیا دیگه
چشم چرخوندم دیدم کوک نیست و ناراحت و گریه کنان داشتیم با تاکسی میرفتیم خونه همینقدر تا ساعت ۱ شد حتما رفته خونه که نیست
+ هققق من نیمی خوام برم خونه هققق هقق اخه چرا عشقم دوسم نداره هقق چرا هقق
^ اوف تو هم مارو کشتی با کوککککک
رسیدیم خونه درو باز کردم دیدم کوک روی مبل نشسته و داره پاشو تکون میده
+ سلام هقق
* سلام ( با سردی ) چیزی شده ؟
+ هقققق نه هقق
* بگو چیزی شده
+ هققق اره شدهه
* اون پسره اذیتت کرده هاااان ؟ ( میدونسته مسته )
+ هققق نههه هققق هققق
* خب چیشده ؟
+ عشقم دوسم نداره
* خب عشقت دیگه کیه ؟ ( با حالت عصبانی )
+ خودش نمیدونه ولییی هقق ولش کن رفتم داخل اتاقممم و نمیدونمچطوری خوابم برد .
[ فردا ]
بلند شدم و نگاه ساعت کردم و دیدم ساعت ۷ و ربعه ای وایییییی سریع لباس مو پوشیدم و از دیشب از بس که مست بودم کیفم رو روی مبل جاگذاشتم و سریع از پله ها اومدم پایین و دیدم کوک با قیاقه ای خسته و مثل همیشه لحنی سرد گفت :
* سلام فکر کنم دیشب از بس که مست بودی کیفت رو جا گذاشتی اینجا
کیف رو توی دستش گرفت و گفت :
* بیا اینم کیفت
+ ممنون باید برم دیرم شده
سوار تاکسی شدمو رسیدم دانشگاه که جنیا رو دیدم
^ سلام وای دختر تو چرا مست میکنی انقدر گریه میکنی ؟
+ سلام چی من ؟؟؟!!
^ نه پس من بردمت خونه وبعدش ...
۴.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.